ایستاده خواهم رفت
سروها ایستاده می آیند و ایستاده می روند، من نیز ایستاده خواهم رفت
حتا اگر ساقه هایم با تبرهای دژخیم هزار تکه شود، من ایستاده خواهم رفت، حتا اگر ریشه ام را
بر باد بپراکنند، برایم فرقی ندارد آب و باد و خاک و آتش، من ریشه در نام ایران دارم؛
من سرو خورشید سانم، تا ابدیت نام کشورم، ایستاده خواهم رفت!
من شیردال چکادهای نافتحم! پرواز خواهم کرد!
سروها همیشه سبز می مانند، من نیز سبز خواهم ماند حتا با زبانی سرخ و دلی آکنده از زخم هایی سپید!
سرم سبز و تنم سپید و ریشه ام سرخ! هرچه پیش آید، من ایستاده خواهم رفت! تا آنجا که جاودانگی نام میهنم باشد!
سروها ایستاده میمیرند! من نیز .....
دارا ./