به نام یزدان پاک
چرا دوباره شب شدی؟چرا بهانه کرده ای؟
ببین که آبگینه را چگونه زشت کرده ای!
مگر نگفتمت تو را!، که سیل خاکِ من مکن!
شکوه پارس را عرب!، چرا نگاه کرده ای؟
خروش کاوه را هنوز به دیده عهد کرده ای.
قسم به مکه خورده ای، چرا قسم شکسته ای؟!
مگر نگفتمت تو را جدا ز اشتران مشو؟!
مگر نمی شناسیم؟ که رو به پارس کرده ای!
به وسق تو پیاله دی، دیدم و هیچ، لب نگفت!
چگونه سوسمار را، به جام سیر کرده ای ؟
هزار کاسه را اگر دوباره آب دزدیت ...!
همان گدای دیشبی و باز بیش تشنه ای
خلیج پارس را عرب! ، بخواب دیدنت بس است
بخواب، خواب بهتربن برای تو که خفته ای !
بانو سولماز.م ./
1391.2.9 خورشیدی